جلسه نهم كلاس دين و اخلاق دكتر پارسانيا(6-9-90)

.

فلسفه-ادب(شعر)-علوم انسانی و...


 


بسمه تعالی

 

جلسه نهم عقل و دین

 

6/9/90

 

جریان ظاهر گرایی بحث شد، بعد از جریان اهل حدیث اشاعره و جریان او در غزالی و فخر بحث شده است. عرفان نظری و جریان عرفان از حسن بصری شکل می‌گیرد ولی در قرن ششم به این جریان زبان می دهد و پس از او قونوی بهتر از ابن عربی مباحث را تنقیح می‌کنند.

 

ارائه کنفرانس رابطه عقل و دین از نظر ابن تیمیه (آقای جعفری):

 

جنس ادله عقلی

 

عقل قطعی

 

محل نزاع: عقل مخالف کتاب و سنت:

 

1- در نفس الامر: در نفس الامر مخالفت وجود ندارد یعین در مقام ثبوت اختلاف نیست.

 

2- مقبول عقلا: در مقبولات هم مخالفت و تعارضی وجود ندارد.  اجماعی هم وجود ندارد اگرچه اختلاف هست. داعیه عقل یا نقل ممکن است دچار مغالطه شده باشد. نزاع عقل و نقل نزاعی حتمی نیست و چنین اجماعی وجود ندارد. از طرفی اجماع هم نداریم که بین ایشان اختلاف نیست.

 

3- مصداق‌های عینی: در مصداق‌ها ممکن است تعارض باشد.

 

از حرف‌های ابن تیمیه مشخص است که اولا نفس الامری هست بعد عقل و نقل حاکی است.

 

فیلسوف یا عالم طبیعی یا ریاضی به عقل نظری ممکن است به تعارض بیانجامد. عقل در این مرحله مجرد نیست. او می گوید همه تعارضات بین استدلالهای فلاسفه قابل خدشه است. ردء تعارض العقل و النقل در 5 جلد آورده است که همه موارد و مصداق‌های نقلی را آورده است و ثابت کرده است که حرف‌ها قابل خدشه است. در حقیقت این اثر یک دوره کلام است که با حدیث به اثبات رسیده است.

 

عقل از دیدگاه ابن تمیمیه چیست؟

 

مقدمه اول) عقل قائم به ذات نیست که فلاسفه می‌گویند. عقل یا قوه تمیز است که در مقابل شرع قرار نمی‌گیرد و یا اینکه عقل محتوای عرضی است. محتوای عقل هم در مقابل شرع قادر نیست قرار بگیرد. اولا عقل محدود است و از امور نسبی اضافی است. و در مقایسه با دیگران همیشه عقل زید به امری می‌ رسد که عقل عمرو به آن نمی‌رسد. خود فرد هم در حالات مختلف قضاوت‌های عقلایی متفاوتی اعمال می‌کند. این نشان می‌دهد که عقل او محدود است. (نسبی است)

 

مقدمه دوم) عقل اصل شرع است. با این بیان در تعارض شما عقل را اگر ترجیح دهید فرض خودتان را نقض کرده‌اید یعنی خود عقل خود را ناقص شمرد ولی شما آن را ترجیح می‌دهید.

 

بنابراین با توجه به دو مقدمه هیچگاه حکم عقلی بر حکم نقلی و شرع مقدم نمی‌شود. چون عقل جایگاه فراعقل دانست و محدود دانست و اعتراف به عجز خود کرده است. دیگر تعارض معنایی ندارد.

 

حالات تعارض عقل و نقل:

 

1.        جمع بین مدلولین ناشدنی است. در این حالت سبب اجتماع نقیضین می شود در این حالت تقدیم نقل واجب است.

 

2.        رفع هم جایز نیست چون ارتفاع نقیضین است.

 

3.        تقدیم عقل مرتفع است چون عقل دلالت بر صحت سلب می‌کند

 

4.        قبول خبر رسول واجب است.

 

نتیجه آنکه: بنابراین تقدیم نقل واجب است.

 

           در تعارض عقل و نقل سه حالت پیش می‌آید:

 

1) دلالت هر دو قطعی است

 

2) دلالت هر دو ظنی است.

 

3) دلالت یکی قطعی و دیگری ظنی. در این صورت مورد قطعی قبول می‌شود.

 

در دو مورد اول و دوم راجح لازم دارد که در موارد پیدا شده راجح چه عقلی و چه نقلی ارجحیت داده می‌شود. دنبال راجح رفتن مربوط است به مسائل عملی وگرنه در صور دیگر می‌گوییم نمی‌دانیم.

 

اگر عقل عالم به صدق رسول و ثبوت اخبار رسول در نفس الامر است. تعارض منتفی است.

 

اگر عالم به صدق رسول نیست اینجا هم تعارض منتفی است چون عالم نیست. چون معقول معلو است و شرع مجهول است باید به دنبال شرع رفت. جایی که معقول و شرع مجهول است که تعارض نیست. حالت دیگر این که معقول معلوم و شرع هم معلوم است که شرع ترجیح دارد. چون می دانیم نبی خطا نمی کند و لی ما احتمال خطا داریم.

 

در جایی می گوید در تعارض عقل و شرع شرع مقدم است. به سه مقدمه

 

1)عقل مصدق شرع است مطلقا

 

2)شرع مصدق عقل نیست در تمام موارد

 

3)علم به صدق شرع موقوف بر تأیید عقل نیست

 

نتیجه تقدیم شرع واجب است.

 

 

 

عقل عرض است علم است یا عمل به آن علم. عقل در لغت مسلمین نوعی غریزه و عرض است و در فلسفه جوهری قائم به ذات است. تعریف فلاسفه درست نیست. چون عقل عارض است هرچه به علم شما اضافه شود در عمل قوه تمیز شما بیشتر می‌شود و وقتی عارضی شد یک امر ذاتی نست و سیال است ممکن است امروز در تعارض باشد و فردا نباشد.

 

قضاوت عقل در برابر حسن و قبح چیست؟ عقل منافع و مضار خودش را تشخیص می‌دهد. نه بر مدار حقیقت عقل حسن و قبح را برمدار گرایش‌های شخصی خودش تشخیص می‌دهد. حسن و قبح حقیقی را عقل نمی فهمد چون دائره حرکت آن نیست. همه معانی عقل تعریف‌های است که از یونان وارد شده است و در بررسی روایات عقل و عقول را نباید به این معانی گرفت.

 

 

 

راه حل در مسئله تعارض حکم عقل و نقل

 

 

 

طریقه مبتدعه و اهل بدعت در مواجهه با نقل یا تبدیل می‌کنند یا تجهیل. در تبدیل یا به وهم و تخیل است یا به تحریف و تاویل که به مصلحت جمهور چنین کرده است مثلا پیامبر. در طریقه تجهیل می‌گویند که آنچه پیامبر گفته است درست و مطابق نفس الامر است و عقول ما هم نفس الامر را می‌فهمد. جایی که نمی‌سازد باید تاویل کرد. وی می گوید کسانی می‌آیند که نسبت جهل به انبیا می‌دهند که مدعی اند پیامبر پیام را متوجه نشده و ما باطن پیام را فهمیده‌ایم. این قول به تجهیل است. بنابراین تأویل عقل جایز نیست. البته این قول هرمنوتیک‌های مفسر محور است. نص از خداست و تفسیر آن بشر ی است و قدم بعد سراغ خود نص می‌‌روند و آن را مخدوش می‌کنند. آیا ما حق تأویل داریم یا خیر.

 

 

 

عقل یا با حب و بغض دارد و منشا ارادت و کراهت است و این مقتضی امر و نهی است.

 

عقل همچنین یا تصدیق و تکذیب است و اثبات و نفی که می شود خبری. در هر دو مورد حق و باطل با هم متلبس می‌شود پس نمی‌توان به عقل اتکا کرد. در نقل احتمال خطا وجود ندارد پس نقل را باید مقدم داشت. به طور مطلق سخن عقل قابل قبول نیست مگر مقداری که ما را به شرع برساند. به این ترتیب نفی اطلاق شده است و نه نفی مطلق عقل چرا که در جایی که شرع ساکت است عقل حجیت دارد. البته عقل حسن و قبح و باید و نباید ندارد. این همان حرف اشاعره است و با فلاسفه در گیر می‌شود.

 

ابن تیمیه بین عقل بدیهی و عقل نظر تفاوت قائل است.

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 8 آذر 1390برچسب:,ساعت1:35توسط ناصر علی نژاد | |